مامان مهرنوش میره سر کار
سلاممممممم
خیلی وقته این وبلاگ و به روز نکردم .
مهرسا خانمی بدنیا اومد . واکس هاشو زد . بزرگ شد . یک ساله شد . از تولد یکسالگیش حتما بعدا عکس میزارم.
الان تقریبا 14 ماهه است . او اول مهر مامان مهرنوش به شرکت برگشت البته 6 ماه بعد از مرخصی زایمان تو خونه دورکاری کرد و پیش مهرسا توپولی بود . خیلی شرایط سخت شد هم برای مامان هم برای مهرسا . دو روز اول کاری مامانی جون اومد پیشمون که مهرسا رو از خواب ناز بیدار نکنیم اما مهرسا خانم تا مامانش از کنارش پامیشد اونم بیدار میشد . روزها با مامانی جون و بابایی جون مشغول بازی بود تا ساعت 4 که مامان مهرنوش برسه پیشش . البته بعضی روزها خیلی خوب وقت میگذروند و بعضی روزها هم بداخلاقی میکرد و برای مامانش بهونه میگرفت ...
خلاصه بعد از اون دو روز هر روز صبح مهرسا رو بغل کردیم پتو پیج و بردیم خونه مامانی جون . تقریبا هر روز بهتر شد و به شرایط جدید عادت کرد . فقط مشکل شیرخوردن داشت که چون مامانش تا بعدازظهر نبود بعد از اون تلافی میکرد و مامان مهرنوش و تموم میکرد . مهرسا کلا فقط شیر مامانش و خورد و اصلا از پستونک و شیشه شیر خوشش نمی اومد.
دخملی ما کمی تنبله و تازه شروع کرده به ایستادن و تاتی کردن اما خیلی خوب حرف میزنه ... تو پست های بعدی کلماتی که میگه و با معنی هاشون مینویسم.
هفته سوم مهر که دو روز آخرش تعطیلی تاسوعا و عاشورا رو داریم مامانی و بابایی رفتن شمال و ما رفتیم خونه پدر و مادر بابا مسعود و مهرسا روزها پیش مامان فاطمه و باباعلی میمونه.
امروز هم که دومین روز هفته است مهرسا دیروز خیلی دختر خوبی بود و خیلی مامان فاطمه و بابا علی رو اذیت نکرد.