دوره دور
چقدر دور شدم از آرزوهای قدیمم ، دوره دور! خیلی وقت بود به وبلاگ جیگیلی سر نزده بودم! مادربزرگ نازنینم که دقیقا روز بعد از سالگرد ازدواج من یعنی 2 روز قبل از عید نوروز فوت کرد! خیلی دلم هواشو می کنه بعضی روزها ، انگار با رفتنش همه دلخوشی های منو با خودش برد! خیلی ها دنبالت می گردن جیگیلی و می پرسن نی نی تون کی می آد پس؟! اما بعید می دونم یه این زودی ها بشه . . . این روزگار انقدر برام بد چرخید که همه چیو فراموش کردم! برای زندگی دارم می جنگم یه جنگ جدی و اما تنها! بابا مسعود هم کنارمه اما به قول یه دیالوگی تو یه فیلمی : حتی اگه تمام عمر هم محکم دست همو بگیریم موقع مرگ تنها باید بریم!!! به امید روزهای شاد و خوش در آینده ...
نویسنده :
مامي و بابايي
14:25